قانوني كه اگه همه بهش يقين داشته باشن به همه چيز مي رسن. اين همون قانونيه كه به نظر خيليا يه قصه ي كهنه ي هميشگيه! و همين باعث شده كه خيلي از آدما هميشه يه جور باشن، يه جور بمونن و يه جور از دنيا برن. ولي در اون لحظه ي آخري كه بايد بار سفر رو از اين دنيا ببندن و برن ا.نا خواه ناخواه لب به شكايت باز مي كنن و از كائنات مي پرسن چرا ما براي شنيدن و ديدن اين قصه ي كهنه و قديمي پا به اين دنيا گذاشتيم و با هزاران ناكامي بايد از اون بريم بيرون. و كائنات درجوابشون مي گه: " آيا شما تقاضايي كردين و جوابي نگرفتين؟" و اونا پاسخ مي دن ما گمون مي كرديم نمي شه و اينا همش قصه ست، واسه همين زحمت خواستن رو به دلمون راه نداديم و كائنات در جواب مي گه: " تو هموني رو كه طلب كردي گرفتي! تو خواستي اين ماجرا همش قصه ي يكنواخت و تكراري باشه و اين اتفاق برات افتاد و هموني شد كه مي خواستي. پس حق نداري كائنات رو به خاطر نداشته هات سرزنش كني. تو نداشتن خواستي و نداشتن هم نصيبت شد. پس حساب بي حساب! "
نظرات شما عزیزان:
:: چند نفر تا حالا خوندن : 185
|
امتیاز نوشته : 19
|
امتیازدهندگان : 4
|
کل امتیاز : 4